۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۶, جمعه

برخیز هموطن





اینجا نفسی نیست فغان پیشکش تو
گوئی همه کس مرده امان پیشکش تو
این قوم خطا کرده و خود را زده در خواب
بیداری این پیر و جوان پیشکش تو
حاشا که دگر حب وطن نیست به دلها
در راه طـلب دادن جان پیشکـش تو
پیلان همه رفتند و دلیران همه مردند
آرش نبـود، تیر و کمان پیشکش تو
این پرچم خرچنگ نشان را تو رها کن
تا مهر کند شیر ژیان پیشکش تو
سندان تحمل متزلزل شده از ظلم
دندان نگزی، پتک گران پیشکش تو
در باغ شهامت گل و گلزار نمانده
یک برگ بده سرو روان پیشکش تو
زانو به بغل سـر بگریبان به چه کاری
سر راست کن آشوب و فغان پیشکش تو
از سـلطه شـیخان تبهکار رها شـو
آزادی پـنهان و نـهان پیشـکش تـو
فـریاد بزن بر سـر هـر برزن و بازار
تا کس نکند خط و نشان پیشکش تو
گـو فتنـه از عمـامه پوسیــده بـرآید
دوزخ مبرم باغ جنان پیشـکش تو
تخریب مکن خانه ویران وطن را
آبادی و سامان جهان پیشکش تو
از بند خرافات رها کن خـرد خویش
آن منجیِ چاه جمکران پیشکش تو
شـرمنده تاریخ مشـو تا که نگردد
تـوماج ملامت ز کسان پیشکش تو
آئینه صفت همره پیکارگران باش
گو مام وطن این سروجان پیشکش تو
خسرو (آئینه)

هیچ نظری موجود نیست: