۱۳۹۷ اسفند ۱۴, سه‌شنبه

ظلم


ظلم

نسل من آتش گرفت و سوخت با بنیان ظلم
تیز شد از هستی و دارائیم دندان ظلم

چون فرشته رفت دیو آمد به منبر تکه زد
لوح جهل آویختند بر سر در دیوان ظلم

لاله های سرخ له شد زیر پای اهرمن
دفن شد آزادگی و عشق با دستان ظلم

اهرمن علم و هنر را در قل زنجیر کرد
ننگ استبداد باشد درد بی درمان ظلم

همچو ریمآهن بسود اهریمن بیدادگر
هستی ما را به پتکِ کینه بر سندان ظلم

راه تغییر و تعالی رنگ ویرانی گرفت
تا عدالت را بنا کردند در زندان ظلم

دین و مذهب در نهایت قلب تر از قبل شد
تا خزف جای گهر بنشست در دکان ظلم

حالیا دستان ما باید گشاید این گره
مشت ما باید که درهم بشکند امکان ظلم

زیر بار زور رفتن یاوریِ ظالم است
سر بپیچان تا نباشی یار و پشتیبان ظلم

وقت بیداری رسیده هموطن بیدار شو
تا بسوزانیم ما بنیان اربابان ظلم

ما گذشتیم از چهل سال سیاه دردناک
صد هزاران جان هدر دادیم در طوفان ظلم

روزگار امن را باید دوباره زنده کرد
تا بمیرد ظالم و ضحاک در فقدان ظلم

ای همه آئینه داران عزم ما تا پای جان
میتواند اندر این پیکار گیرد جان ظلم

آئینه-- ‏يکشنبه‏، 03‏ مارس‏ 2019

هیچ نظری موجود نیست: