۱۳۹۳ شهریور ۳۱, دوشنبه

ناهی منکر




ناهی منکرخفه شو
من به ابرام کنم باده گساری خفه شو
بوالفضولی مکن اندر همه کاری خفه شو

ناهـی منکری و عشق نمـیدانی چیـست
تو که عاشق نشدی، هیچ نداری، خفه شو

دین من شادی و آزادگی و دوسـتی است
دیـن تو بندگی و گریه و زاری خـفه شــو

موی زن موجب تحریک تو است ای حیوان
تو که محتاج به ارشادی و یاری خـفه شـو

من باین دین و باین مسلک تو میـخـندم
که ترا داده چنین ذلت و خواری خفه شو

خـلق عاصی شده از اینـهمه بی فرهنگی
عالمی را مکن از خویش فراری خفه شو

مردمی باش و به آخوند عقب مانده مده
همچو خر یکسره کولی و سواری خفه شو

خسرو (آئینه)

هیچ نظری موجود نیست: