۱۳۹۳ شهریور ۱۳, پنجشنبه

رفت و آمد





رفت و آمد
باد آمد و بوی عن بر آمد
شد میخ طویله شل خر آمد
گم کرده رهی ز قعر تبعید
در شکل و لباس رهبر آمد
شد نوبت تاج و تخت زایل
عمامه  بسـوی  منـبر   آمد
گوئی که فرشته بود آن دیو
بد رفت و بجاش بدتر آمد
شد آخور  ابلهان چو مجلس
گوسـاله و گاو و اسـتر  آمد
ازگمرک وشوش وچاله میدان
سـردار سـپاه و لشــگر آمـد
موسیـقی شـاد و پایـکوبی
گم گشت و صدای عرعر آمد
بازار خـزف گرانـبها شـد
خر مهره بجای گوهر آمد
آرامش و راحتی و امکان
از راه نیـامده سـر آمد
اتوبوس آب و برق مفتی
حاصل نشد و گـرانتر آمد
بوی دیور از مشامها  رفت
عطر مشهدی و قمصر آمد
از خـطه انگلـیس چـاکر
از روس غلام و نوکر آمد
آزادی و حـق انتـخابـات
نا حق شد و گند آن در آمد
جایـش ولی فقـیه راٌیش
چون آیه ای از پیامبر آمد
آمـد که بـدزد و بـچـاپـد
هر کس که به رای او برآمد
چون بخت ابوالحسن نپائید
ممد علیـش به دفتـر آمـد
بد از سفرش بـعرش اعلا
سـیـد عـلی آن مـزوّر آمـد
آن جنگ و جدال و کاسه زهر
چون فیصله یافت اکبر آمد
سد ممد خاتـمی از آن پس
چون کشک بساب و منتر آمد
با خنده چو سهم خویش را برد
بـوزیـنـه نـمای عنـتـر آمـد
با فـن چـپـاول آشـنـاتر
آن مـجـری تیـر آخر آمد
با دوز کلک بحکم رهبر
پیروز شد و بدفتر آمد
بی نور بسازمان ملل رفت
با حلقه نور بر سـر آمد
بر خوان چپاول و تجاوز
چون تشنه به آب کوثر آمد
گفتند که پول نفت آید
بر سفره خلق چون درآمد
دزدید و فزون به رهبری داد
بر سـفره مـا چقـنـدر  آمـد
این ملت بی نوا و نان را
نان سنگ شد و پدر در آمد
چون خوبترین بد آمد از راه
روحـانـی اهل مـنـبر آمـد
با وعده اعتدال و تدبیر
آن جـیره خـور مدبر آمد
کاری نگشوده از گره ها
این شعبده  ها مکرر آمد
جنگیست میان دولت و بیت
جنگی که بسود زرگـر آمـد
آئینه بطعنه گفت غمها
در چـامه من مصـور آمد
چامه ای از خسرو (آئینه)

هیچ نظری موجود نیست: