باد آمد و
بوی عن بر آمد
شد میخ
طویله شل خر آمد
گم کرده
رهی ز قعر تبعید
در شکل و
لباس رهبر آمد
شد نوبت
تاج و تخت زایل
عمامه بسـوی منـبر آمد
گوئی که
فرشته بود آن دیو
بد رفت و
بجاش بدتر آمد
شد
آخور ابلهان چو مجلس
گوسـاله و
گاو و اسـتر آمد
ازگمرک
وشوش وچاله میدان
سـردار
سـپاه و لشــگر آمـد
موسیـقی
شـاد و پایـکوبی
گم گشت و
صدای عرعر آمد
بازار خـزف
گرانـبها شـد
خر مهره
بجای گوهر آمد
آرامش و
راحتی و امکان
از راه نیـامده
سـر آمد
اتوبوس آب و
برق مفتی
حاصل نشد و
گـرانتر آمد
بوی دیور
از مشامها رفت
عطر مشهدی
و قمصر آمد
از خـطه
انگلـیس چـاکر
از روس
غلام و نوکر آمد
آزادی و
حـق انتـخابـات
نا حق شد و
گند آن در آمد
جایـش ولی
فقـیه راٌیش
چون آیه ای
از پیامبر آمد
آمـد که
بـدزد و بـچـاپـد
هر کس که
به رای او برآمد
چون بخت
ابوالحسن نپائید
ممد علیـش
به دفتـر آمـد
بد از سفرش
بـعرش اعلا
سـیـد عـلی
آن مـزوّر آمـد
آن جنگ و
جدال و کاسه زهر
چون فیصله
یافت اکبر آمد
سد ممد خاتـمی
از آن پس
چون کشک
بساب و منتر آمد
با خنده چو
سهم خویش را برد
بـوزیـنـه
نـمای عنـتـر آمـد
با فـن
چـپـاول آشـنـاتر
آن مـجـری
تیـر آخر آمد
با دوز کلک
بحکم رهبر
پیروز شد و
بدفتر آمد
بی نور
بسازمان ملل رفت
با حلقه
نور بر سـر آمد
بر خوان
چپاول و تجاوز
چون تشنه
به آب کوثر آمد
گفتند که
پول نفت آید
بر سفره
خلق چون درآمد
دزدید و
فزون به رهبری داد
بر سـفره مـا
چقـنـدر آمـد
این ملت بی
نوا و نان را
نان سنگ شد
و پدر در آمد
چون
خوبترین بد آمد از راه
روحـانـی
اهل مـنـبر آمـد
با وعده
اعتدال و تدبیر
آن جـیره خـور
مدبر آمد
کاری
نگشوده از گره ها
این
شعبده ها مکرر آمد
جنگیست
میان دولت و بیت
جنگی که
بسود زرگـر آمـد
آئینه
بطعنه گفت غمها
در چـامه
من مصـور آمد
چامه ای از خسرو
(آئینه)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر