۱۳۹۵ خرداد ۳۱, دوشنبه

تحمل تا بکی ای خیل خاموش :



تحمل تا بکی ای خیل خاموش


وقتی اینهمه چپاول و دزدی و یا باصطلاح خودشتان اختلاس ها را در سراسر ایران میبینم و میشنوم بیاد یه جوک یا یک داستان طنزآلود قدیمی میافتم. میگن یه روزی یه تاجر ی قصد سفر داشت زنش گفت مرا هم با خودت ببر که دنیا را ببینم. تاجر موافقت کرد و روز موعود که فرا رسید دو تا شتر آورد و مال التجاره را بار شترها کرد و با زنش راه افتادند. بعد از یکی دو روزی که از سفرشون گذشته بود داشتند از وسط یک دشت بزرگ گذر میکردند که راهزنها به اونها حمله کردند. راهزنها اقلام با ارزشی که بار شترها بود را برداشتند و قبل از اینکه از اونها دور شوند تاجر را صدا کردند و باو گفتند حاج آقا بیا اینجا بایست. حاجی جلو اومد و ایستاد و گفت خب چه کار دارید؟ یکی از راهزنها یه تیکه کچ برداشت و یک دایره دور حاجی کشید و گفت: حاجی همینجا بایست ولی هر کاری که ما انجام میدهیم مواظب باش اگر پاتو از توی این خط بیرون بذاری پدرتو در میاریم. حاجی مات و مبهوت توی دایره ایساد و راهزنها شروع کردند به تجاوز کردن به زن حاج آقا. بالاخره کارشون تموم شد و با اموال مسروقه با اسبهای خودشون از اون محوطه فرار کردند و دور شدند.
بعد از چند دقیقه زن حاجی که بسیار عصبانی بنظر میرسد رو به حاجی کرد و گفت: حاجی توخجالت نمیکشی؟ عجب غیرتی داری! تمام مال و اموالمون را که بردند هیچی، اینها بمن تجاوز کردند و تو دست روی دست گذاشته بودی و بر و بر فقط نگاه میکردی؟ یکدفعه حاجی با پوزخندی رو بزنش کرد و گفت تو اشتباه میکنی که فکر کردی من کاری نکردم،، من پدرشونو در آوردم. زن حاجی با تعجب پرسید : راست میگی حاجی ؟ چی کار کردی؟ حاجی توضیح داد و گفت: عزیزم اونها همینطور که مشغول کارشون بودن و حواسشون نبود من چندین بار پامو از خط گذاشتم بیرون و دوباره گذاشتم تو. ببین ،، نه یک بار و دو بار بلکه چندین و چند بار این کارو تکرار کردم. حالا فهمیدی چه بلائی سرشون آوردم ؟!!
حالا حکایت حکایت ملت ایرانه. این آخوندها و دزدهای بی سر و بی پا چه بلاهائی که سر این ملت مظلوم و گرفتار نیاوردند! مال و اموال مارو که بردند و هر روز و هر شب در حال دزدی و چپاولند. از شکنجه و کشتار به عناوین مختلف و زندانی کردن و شلاق زدن روزنامه نگاران، وکلا، کارگران و مردم مظلوم و تجاوز به ناموس زنان و دختران ما که دریغ نمیکنند و ابائی ندارند. از ثروتهای نجومی آقایان و اقا زاده ها گرفته تا 150 میلیارد دلار سرمایه نقدی جناب رهبر و 195 میلیارد دلار ارزش سازمانها و شرکتهای مختلف تجاری ایشان و غیب شدن 800 میلیارد دلار درآمد نفتی توسط احمدی نژاد منحوس. که صد البته بین آقا و سردمداران بیت رهبری و اعوان و اقوام خودشان و عده ای از باج بگیران سپاه و فرماندهان و بادمجون دور قاب چینها تقسیم شده. و ایضا آقای رستم قاسمی، بابک زنجانی، آقای طاهری، آقای شیرانی و خیل دزدان وزارت نفت و اموال و پولها مصادره شده و سپس دزدی شده توسط سپاه پاسداران و بسیج و  محسنی اژه ای سردسته دزدان وغیره کجا رفته اند
و اما ملت ایران در قبال این همه ظلم و جنایت چه کرده ؟ جوابش بسیار ساده است،،،ملت ایران پدرشونو در آورده و چندین بار پاشو از خط بیرون گذاشته. مثلا جریانات سال 88 از قبیل همین جسارتها بود که ناگهان خاموش شد. جمع شدن روبروی فروشگاه کوروش  هم یکی دیگر از جسارتهای دلیرانه اخیر ملت ایران بود. اعتصابات کارگری و بی اعتنائی قشرهای دیگر جامعه، تضاهرات و گردهمائیهای بازنشستگان، اعتراض کردها بخاطر بدی اوضاع معیشتی و  انواع و اقسام اجحافات همه اینها خصوصا با عدم حمایت سایر طبقات، اقشار و اصناف جامعه همه بمصداق همان پارو از خط بیرون گذاشتن و بلافاصله بطور محافظه کارانه عقب کشیدن است و تا زمانیکه غیرت ملی مردم گل نکند و متحدانه از خطوط قرمز عبور نکنند و حق خودشان را از این خیل چپاولگر و جنایتکار نگیرند وضعیت بهمین منوالی هست باقی خواهد ماند. ضمنا اگر نمیتوانید تصور کنید که 800 میلیارد دلار چقدر پول است ودیو زیر را تماشا کنید شاید رگ غیرتمان تکانی بخورد.



پولهای من و شما و ملت گرفتار ایران کجاست ؟؟؟؟؟






هیچ نظری موجود نیست: